فضل بن یحیی بن خالدفضل بن یحیی بن خالد بن برمک از خاندان برمکیان که از دولتمرد و غالباً ادب پیشه در دوره اول عباسیان، بویژه در زمان هارون الرشید بود. فهرست مندرجات۲ - تلاش برای جانشینی محمد امین بعد از هارون ۳ - ممالک تحت تسلط ۴ - رویدادهای دوره حکومت ۵ - فزونی قدرت برمکیان در خراسان ۶ - اقدامات عمرانی ۷ - عزل از حکومت خراسان ۸ - محبت به اهل بیت(علیهم السلام) ۹ - روگردانی هارون از برمکیان ۱۰ - وفات ۱۱ - فرزندان ۱۲ - خصیصههای اخلاقی ۱۳ - محبت زیادی یحیی به فضل ۱۴ - پانویس ۱۵ - منبع ۱ - مشخصاتفضل برجسته ترین پسر یحیی، و والی خراسان و طبرستان و ارمینیه بود در ۱۴۸، هفت روز پیش از تولد هارون الرشید در مدینه زاده شد. [۱]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۳۰، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
هنگام تولد او، یحیی عامل آذربایجان و پدربزرگش، خالد والی موصل بود. نام مادرش را زینب دختر منیر [۲]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۳۰، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
یا زبیده دختر سنین بربریه [۳]
احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۳۳۴، مدینه (بی تا).
گفته اند. او و هارون برادران رضاعی بودند. [۴]
احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۳۳۴، مدینه (بی تا).
[۵]
ابن طقطقی، الفخری فی الا´داب السلطانیة و الدول اسلامیة، ج۱، ص۲۴۰، گریفزولد۱۸۵۸.
۲ - تلاش برای جانشینی محمد امین بعد از هارونفضل ابتدا در دربار خلیفه مهدی خدمت میکرد و ظاهراً در ۲۲ سالگی نخستین شغل او ریاست حرم بود. [۶]
لوسین بووا، برمکیان، ج۱، ص۷۷، ترجمه عبدالحسین میکده، تهران ۱۳۵۲ ش.
هنگام خلافت هادی و خشم گرفتن او بر یحیی و هارون الرشید و اقامت این دو در قصر مقاتل، فضل قائم مقام پدر در قصر خلیفه بود و اخبار را به ایشان میرساند. [۷]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۱۰، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
پس از وزارت یحیی در ۱۷۰، خلیفه تربیت فرزندش، محمد (امین)، را به او واگذارد. [۸]
عبدالحی بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، ج۱، ص۲۸۸، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۹]
ابراهیم بن محمد بیهقی، المحاسن و المساوی، ج۲، ص۴۰۲، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۰/۱۹۶۱).
از آن پس به اصرار مادر امین، زبیده (متوفی در ۲۱۶) و دایی او، عیسی بن جعفر، فضل کوشش خود را مصروف تثبیت جانشینی محمد امین برای هارون الرشید کرد و با وجود مخالفتهای درباریان، در راه گرفتن بیعت برای او تلاش نمود. [۱۰]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۴۰، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
[۱۱]
محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتاب، ج۱، ص۱۴۸، چاپ عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۵۷/۱۹۳۸.
۳ - ممالک تحت تسلطنخستین منصب مهم او حکومت سرزمینهای شرقی خلافت تا دورترین شهرهای ترک در ایران بود. [۱۲]
ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۴، ص۲۹، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۶۸ـ۱۹۷۷.
در ۱۷۶، هارون الرشید فرمانروایی ولایات خراسان، ری، سیستان، ماوراءالنهر، جبال، خوارزم، [۱۳]
محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۵۳۴، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد۱۳۵۰ ش.
طبرستان، دنباوند (دماوند)، قومِس (دامغان)، ارمینیه، آذربایجان و همدان را به او سپرد. [۱۴]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۴۲، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
[۱۵]
ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان، ج۱، ص۲۹۴، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۴ - رویدادهای دوره حکومتاو ابتدا در حکومت ارمینیه به باب الابواب لشکر کشید و در نبرد با ساکنان قلعة حَمزین شکست خورد و به عراق بازگشت و عمربن ایوب کَنانی و سپس خالد بن یزید بن اُسَید اَسلَمی را به نیابت خود گمارد. [۱۷]
احمد بن اسحاق یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۳۸، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران ۱۳۵۶ ش.
در نخستین روزهای حکومت فضل بر خراسان، رئیس برید این ناحیه در گزارشی برای خلیفه، او را به غفلت و مسامحه در حکومت متهم کرد. خلیفه با فرستادن عین این نامه به یحیی، از وی خواست تا فضل را به جدیت در امور حکومتی فراخواند. توبیخ کوتاه و جدی یحیی کارگر افتاد و فضل حکمرانی ساعی شد. [۱۸]
علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۴، ص۲۳۴، چاپ شارل پلا، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹.
[۱۹]
ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۴، ص۲۸، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۶۸ـ۱۹۷۷.
فضل برای گسترش خلافت به سوی سرزمینهای شرقی، نخست ابراهیم بن جبرییل بن بختیشوع، فرمانده محافظان و نگهبانان خود، را به تسخیر کابل فرستاد [۲۰]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۵۹، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
و سپس محمد مزاحم را به غوروَند، قلعه ای مستحکم در جنوب غربی بلخ، گسیل کرد و پس از گشودن قلعه او را به حکومت بامیان گمارد. او همچنین شقنان و چندین ناحیه از طخارستان را فتح کرد. [۲۱]
احمد بن اسحاق یعقوبی، البلدان، ج۱، ص۸۱، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران ۱۳۵۶ ش.
در همین هنگام، با پخش مال میان سپاه و آماده کردن اذهان مردم خراسان، موفق شد از آنان برای جانشینی محمد امین بیعت بگیرد. [۲۲]
محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتاب، ج۱، ص۱۴۸، چاپ عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۵۷/۱۹۳۸.
[۲۳]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۴۰ـ۲۴۱، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
اما مهمترین رویداد دوره حکومت فضل بر خراسان، خروج یحیی بن عبدالله علوی در دیلم بود. او که پس از کشته شدن برادرانش، نفس زکیه و ابراهیم قتیل باخَمری، به دیلم گریخته بود، توانست رهبری قیام مردم گیلان و دیلم بر ضد خلیفه را بر عهده گیرد و اسباب تشویش خاطر شدید هارون الرشید را فراهم سازد. [۲۴]
محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتاب، ج۱، ص۱۴۵، چاپ عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۵۷/۱۹۳۸.
طبری تاریخ خروج یحیی بن عبدالله علوی را ۱۷۶ ذکر کرده است، [۲۶]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۴۲، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
در حالی که جهشیاری آن را در ۱۷۲ میداند. [۲۷]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۴۲، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
خلیفه در ۱۷۶ فضل را با پنجاه هزار سپاهی [۲۸]
محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتاب، ج۱، ص۱۴۵، چاپ عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۵۷/۱۹۳۸.
مأمور سرکوبی این جنبش کرد. فضل پس از آنکه منصوربن زیّاد را به نیابت خود در بغداد نزد هارون گذارد، رهسپار شمال ایران شد. ابتدا به النَّهرین رفت [۲۹]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۴۲، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
تا سپاه خلیفه به او بپیوندد. آنگاه رهسپار ری شد و یک سال آنجا بود [۳۰]
عبدالحی بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، ج۱، ص۱۶۰ـ۱۶۱، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ ش.
و مقدمه سپاه را با بیست هزار تن به دماوند طبرستان فرستاد. [۳۱]
محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۵۳۵، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد۱۳۵۰ ش.
او با سپردن طبرستان به المُثَنّی بن الحجاج بن قُتیبه و جرجان به علی بن حجاج خُزاعی آنان را مأمور سرکوبی یحیی بن عبدالله کرد. [۳۲]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۴۲، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
فضل همزمان کوشید تا با تلاشهای مسالمت آمیز و ارسال نامه، جَستان، صاحب دیلم، را از حمایت یحیی بن عبدالله باز دارد. [۳۳]
حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۳۰۴ـ ۳۰۵، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۳۴]
حاجی بن نظام عقیلی، آثار الوزراء، ج۱، ص۴۰، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۶۴ ش.
به نوشته ابوالفضل بیهقی [۳۵]
ابراهیم بن محمد بیهقی، المحاسن و المساوی،ص ۵۳۵، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۰/۱۹۶۱).
فضل به توصیه پدر که وی را از رویارویی با یک علوی بر حذر داشته بود، از مقابله با یحیی بن عبدالله اجتناب میکرد و میکوشید از راههای صلح آمیز او را به اطاعت از خلیفه وا دارد. سرانجام، یحیی بن عبدالله پذیرفت که فضل وی را در زنهار خلیفه به بغداد ببرد، به شرط آنکه هارون الرشید امان نامه ای معتبر به خط خود و با تأیید بزرگان هاشمی برای او تدارک ببیند و نسخه ای برای او بفرستد. [۳۶]
عبدالحی بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، ج۱، ص۱۶۱، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۳۷]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۴۳، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
هارون با خشنودی از پایان یافتن این قیامِ نگران کننده، امان نامه را که به تأیید فقیهانی چون مالک بن انس، عبدالصمدبن علی [۳۸]
ابن خلدون، العبر:تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۴۱، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۷۰ ش.
رسیده بود، با هدایای بسیار برای یحیی بن عبدالله فرستاد. یحیی با فضل به بغداد آمد و در خانه یحیی بن خالد، اقامت گزید. گرچه ماجرای یحیی علوی با پیمان شکنی هارون الرشید پایان یافت، [۳۹]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۴۷، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
[۴۰]
عبدالحی بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، ج۱، ص۱۶۱ـ۱۶۲، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ ش.
ختم آن پیروزی بزرگی برای فضل محسوب شد و خلیفه در اکرام او بسیار کوشید. [۴۱]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۴۳، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
۵ - فزونی قدرت برمکیان در خراساندر ۱۷۸، بار دیگر حکومت خراسان، ری و سیستان پس از برکناری حمزة بن مالک بن هیثم خزاعی به وی سپرده شد. [۴۲]
احمد بن اسحاق یعقوبی، البلدان، ج۱، ص۸۱، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران ۱۳۵۶ ش.
[۴۳]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۵۵، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
فضل در ۱۳ رمضان، ابتدا یحیی بن معاذ را به خراسان فرستاد و سپس در ۷ صفر خود راهی خراسان شدو در مرو اقامت گزید. [۴۴]
ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۴، ص۲۹، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۶۸ـ۱۹۷۷.
[۴۵]
عبدالحی بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، ج۱، ص۲۸۷، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ ش.
کامیابیهای نظامی و اقدامات عمرانی و رفاه عمومی که به او نسبت میدهند، با توجه به مدت کوتاه حکومت وی، چشمگیر است. او در محرم و صفر ۱۷۸ در مرو و ماوراءالنهر غزای دیگری آغاز کرد و بار دیگر ابراهیم بن جبرییل را به رویارویی با خراشة بن سنان خارجی فرستاد که به هزیمت خراشه منتهی شد. [۴۶]
عبدالحی بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، ج۱، ص۲۸۷ـ۲۸۸، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۴۷]
محمد جعفر نرشخی، تاریخ بخارا، ج۱، ص۲۵۵، ترجمه ابونصر احمد بن محمد بن نصر قباوی، تلخیص محمد بن زفربن عمر، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۱ ش.
سپس حاکم اُشْروسنه، خاراخَرّه، که پیش از فضل هیچیک از امیران گمارده بغداد را فرمان نبرده بود، به پیشواز وی آمد و او را اطاعت کرد. [۴۸]
عبدالحی بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، ج۱، ص۲۸۷، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ ش.
در این سالها فضل سپاهی از ایرانیان به نام «عباسیه» مرکب از پانصد هزار نفر از دوستداران برامکه ترتیب داد که بیست هزار نفر آنان به بغداد گسیل داده شدند. این گروه در بغداد با عنوان «کرنبیّه» نامبردار شدند، [۴۹]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۵۷، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
و این خود نشانه افزونی قدرت برمکیان در خراسان و مرکز خلافت بود. فضل در این سامان، بالغ بر بیست میلیون درهم مالیات و دیون اهالی به حکومت را بخشید. [۵۰]
ابراهیم بن محمد بیهقی، المحاسن و المساوی، ج۱، ص۳۲۸، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۰/۱۹۶۱).
ابن بخشش که با سوزاندن دفاتر مالیاتی (دفاتر البقایا) صورت پذیرفت، محبوبیت وی را نزد خراسانیان افزونتر ساخت. [۵۱]
ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۴، ص۲۹، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۶۸ـ۱۹۷۷.
۶ - اقدامات عمرانیاو را به سبب ساختن مساجد و کاروانسراها و آب انبارها و دروازه بخارا ستوده اند. [۵۲]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۵۷، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
[۵۳]
ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۴، ص۲۹، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۶۸ـ۱۹۷۷.
فضل در بخارا مسجد جمعه نوی ساخت و ظاهراً نخستین کسی بود که فرمان داد هنگام رمضان به مسجدها چراغ بیاورند. [۵۴]
محمد جعفر نرشخی، تاریخ بخارا، ج۱، ص۶۸ـ۶۹، ترجمه ابونصر احمد بن محمد بن نصر قباوی، تلخیص محمد بن زفر بن عمر، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۱ ش.
او در واشِگرد چَغانیان در شمال شرقی خراسان، بند (=سدّ) ی برای جلوگیری از حمله اقوام ترک ساخته بود. [۵۵]
ابن خرداذبه، المسالک و الممالک، ج۱، ص۳۴، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
۷ - عزل از حکومت خراسانخلیفه در ۱۸۰ فضل را از خراسان و طبرستان و رویان و ری فراخواند. [۵۶]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۶۶، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
اما عزل فضل از خراسان نشانه ای از رویگردانی خلیفه از برمکیان نبود، زیرا در بازگشت به بغداد، با نثار کیسههای سر به مُهر و ستایش شاعران، از وی استقبالی افسانه ای شد و هارون الرشید شخصاً به دیدارش آمد. [۵۷]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۵۹، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
[۵۸]
ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۴، ص۲۹، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۶۸ـ۱۹۷۷.
فضل در بغداد چندی نیابت یحیی را داشت. [۵۹]
محمد بن محمد بلعمی، تاریخنامه طبری، ج۲، ص۱۱۹۴، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۶ ش.
در ۱۸۲، او غیر مستقیم منشأ جنگی تازه شد، زیرا دختر خاقان خزر که برای ازدواج با او به ایران میآمد در بَرذعة ارمینیه درگذشت و همراهان او در بازگشت گزارش دادند که او را به قتل رساندند. [۶۰]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۶۹، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
خاقان به خونخواهی دخترش، از باب الابواب (=دربند فعلی) گذشت و بسیاری را به اسارت گرفت. [۶۱]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۷۰، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
[۶۲]
ابن خلدون، العبر:تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۵۱، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۷۰ ش.
۸ - محبت به اهل بیت(علیهم السلام)در۱۸۳، هارون الرشید خشم خود را بر فضل آشکار ساخت. فضل با مادر خود، در رَقّه به حضور خلیفه رسید و ظاهراً با استمالت خلیفه روبرو شد. [۶۳]
محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتاب، ج۱، ص۱۷۹، چاپ عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۵۷/۱۹۳۸.
در منابع شیعی آمده است که رفتار فضل نسبت به امام موسی کاظم علیهالسلام که تحت نظر او قرار داشت بسیار ملایمت آمیز و با احترام بود و همین خشم هارون را برانگیخت و حتی به دستور او عباس بن محمد، سَندی بن شاهک را مأمور کرد تا فضل را صد تازیانه بزند. اما در بازگشت از سفر حج و در ۱۸۷ در آستانه ایقاع فضل هنوز در کنار محمد امین از اکرام برخوردار بود و هارون به او خلعت داد [۶۵]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۹۳، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
۹ - روگردانی هارون از برمکیاندر صفر ۱۸۷ [۶۶]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۹۹، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
[۶۷]
احمد بن اسحاق یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۴۳۰، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران ۱۳۵۶ ش.
[۶۸]
احمد بن اسحاق یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۱۸۸، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران ۱۳۵۶ ش.
که هارون روگردانی خود رااز برمکیان با قتل جعفر آغاز کرد، فضل نیز بیدرنگ دستگیر و در یکی از خانههای رشید زندانی شد [۶۹]
محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتاب، ج۱، ص۱۸۶، چاپ عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۵۷/۱۹۳۸.
[۷۰]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۹۶، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
یحیی از هارون الرشید خواست که فرزند محبوبش را با او دررقّه محبوس سازد. [۷۱]
ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۴، ص۳۳، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۶۸ـ۱۹۷۷.
ماجراهای روزگار زندان آنان نیز مانند روایات سخاوت، شکوه و جلال روزگار حشمتشان بخشی از متون ادبی و تاریخی ویژه دوره عباسی را پدید آورده است. آنان با چنان فشار و تضییقاتی روبرو بودند که یاد بزرگی گذشته آنان، خلیفه را بندرت بر سر لطف میآورد و از محدودیتشان میکاست. [۷۲]
محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتاب، ج۱، ص۱۹۶، چاپ عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۵۷/۱۹۳۸.
در مقابل، خشونتهای بسیاری نسبت به آن دو گزارش شده است، از جمله تهدید به کشتنِ فضل [۷۳]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۳۰۶، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
و تازیانه زدن او تا حدی که گوشت بدن وی بر بوریایی که بر آن خفته بود، چسبید [۷۴]
علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۴، ص۲۵۷ـ ۲۵۸، چاپ شارل پلا، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹.
[۷۵]
محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتاب، ج۱، ص۱۹۵، چاپ عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۵۷/۱۹۳۸.
[۷۶]
ابراهیم بن محمد بیهقی، المحاسن و المساوی، ج۲، ص۳۲۶ـ ۳۲۸، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۰/۱۹۶۱).
۱۰ - وفاتفضل پس از هفت سال اسارت و سه سال پس از مرگ پدر، در محرم ۱۹۳ ابتدا به نوعی فلج مبتلا شد و پس از بهبود موقت، در ۴۵ سالگی، پنج ماه پیش از مرگ هارون الرشید (جمادی الاولی ۱۹۳ در طوس)، در رقّه در گذشت. [۷۷]
محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتاب، ج۱، ص۲۱۰، چاپ عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۵۷/۱۹۳۸.
[۷۸]
ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۴، ص۳۶، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۶۸ـ۱۹۷۷.
[۷۹]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۳۴۱، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
روایات نادری به کشته شدن او نیز اشاره میکنند. [۸۰]
ابن عمرانی، الابناء فی تاریخ الخلفاء، ج۱، ص۸۴، چاپ قاسم سامرایی، لیدن ۱۹۷۳.
[۸۱]
حاجی بن نظام عقیلی، آثار الوزراء، ج۱، ص۵۲، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۶۴ ش.
برادرانش بر وی نماز گزاردند و عده بسیاری بر او گریستند [۸۲]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۳۴۱، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
و وی را در کنار پدر به خاک سپردند. [۸۳]
محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتاب، ج۱، ص۲۱۰، چاپ عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۵۷/۱۹۳۸.
۱۱ - فرزنداناز میان فرزندان او، عباس [۸۴]
ابراهیم بن محمد بیهقی، المحاسن و المساوی، ج۲، ص۱۴۶ـ۱۴۷، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۰/۱۹۶۱).
که با دختر جعفر، عمویش، ازدواج کرد و عبدالله از خلیفه مأمون تفقد دیدند. [۸۵]
لوسین بووا، برمکیان، ج۱، ص۸۵، ترجمه عبدالحسین میکده، تهران ۱۳۵۲ ش.
قریب از دختر او به نام ابن اسماء [۸۶]
ابوالقاسم بن غسّان، کتاب اخبار برامکه، ج۱، صرماـ رن، با مقدمه عبدالعظیم گرکانی، تهران ۱۳۱۲ ش.
و ابن قتیبه از دیگر فرزندان او مَزیاد، خالد، مَعمَر و عبدالملک نام میبرد. [۸۷]
لوسین بووا، برمکیان، ج۱، ص۸۵، ترجمه عبدالحسین میکده، تهران ۱۳۵۲ ش.
۱۲ - خصیصههای اخلاقیفضل واجد ویژگیهایی اخلاقی و شخصیتی است که او را از دیگر برمکیان متمایز و در فضایل انسانی بی مانند ساخته است. مشهورترین خصلت او جود و بخشندگی است که وی را حتی در میان خانواده ای معروف به سخاوت متمایز کرده است؛ و عبارت «جودالفضل» و القاب «حاتم الاسلام» و «خاتم الاجواد» را درباره او به کار برده اند. [۸۹]
علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۴، ص۲۳۳، چاپ شارل پلا، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹.
[۹۰]
ابوالقاسم بن غسّان، کتاب اخبار برامکه، ج۱، ص۵۷، با مقدمه عبدالعظیم گرکانی، تهران ۱۳۱۲ ش.
[۹۱]
ابراهیم بن محمد بیهقی، المحاسن و المساوی، ج۱، ص۳۳۳ـ۳۳۵، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۰/۱۹۶۱).
سخاوت و سماحت او حتی هجوگویانش را نیز شامل میشده است. [۹۲]
محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتاب، ج۱، ص۱۵۶، چاپ عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۵۷/۱۹۳۸.
[۹۳]
محسن بن علی تنوخی، المستجاد من فعلات الاجواد، ج۱، ص۱۵۲، چاپ محمد کردعلی، (دمشق) ۱۹۷۰.
[۹۴]
ابن قتیبه، کتاب عیون الاخبار، ج۲، ص۲۹، بیروت (بی تا).
حکایات متعدد از او چهره دولتمردی شعرشناس ترسیم کرده است، چنانکه بر درگاه او در ارمینیه چهار هزار تن ادیب و شاعر حاضر بودند [۹۵]
احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۳۳۶، مدینه (بی تا).
و نیز او خود مخاطب مدایح بسیاری بود. [۹۶]
ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۴، ص۳۵، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۶۸ـ۱۹۷۷.
[۹۷]
ابن عبدربه، العقد الفرید، ج۴، ص۱۸۸ـ۱۸۹، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۹۸]
عمرو بن بحر جاحظ، البیان و تبیین، ج۳، ص۲۰۹ـ۲۱۳، چاپ حسن سندوبی ۱۳۵۱/۱۹۳۲.
[۹۹]
ابراهیم بن محمد بیهقی، المحاسن و المساوی، ج۱، ص۱۸۹، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۰/۱۹۶۱).
[۱۰۰]
ابراهیم بن محمد بیهقی، المحاسن و المساوی، ج۱، ص۳۸۲، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۰/۱۹۶۱).
[۱۰۱]
علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج۸، ص۲۱۹، ج ۱۷، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت (تاریخ مقدمه ۱۳۸۹/۱۹۷۰).
[۱۰۲]
محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتاب، ج۱، ص۱۶۹، چاپ عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۵۷/۱۹۳۸.
فضل خود دیوانی کم حجم داشت و ابن ندیم او را در زمره بلیغان آورده است. [۱۰۳]
ابن ندیم، کتاب الفهرست للندیم، ج۱، ص۱۳۹، چاپ رضا تجدد، تهران (۱۳۵۰ ش).
اما بی نیازی و بخشندگی او از آنجا نمایان است که از تمام ثروتی که نصیب سردارش، ابراهیم بن جبرییل کرده بود، تنها به تازیانه سیستانی بسنده کرد [۱۰۴]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۵۹، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
[۱۰۵]
محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتاب، ج۱، ص۲۴۸، چاپ عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۵۷/۱۹۳۸.
در عین حال، با تکبر و خودبینی و نوعی سنگینی محضر که داشت حتی پدرش را نگران میساخت. [۱۰۶]
محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتاب، ج۱، ص۱۵۳، چاپ عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۵۷/۱۹۳۸.
[۱۰۷]
ابوالقاسم بن غسّان، کتاب اخبار برامکه، ج۱، ص۳۶، با مقدمه عبدالعظیم گرکانی، تهران ۱۳۱۲ ش.
فضل با اعتراف به کبر خود، آن را اکتسابی و عامدانه شمرده است که از دیدار کوتاهش با عمارة بن حمزه بن میمون (متوفی ۱۹۹)، رقیب پدرش در فارس در روزگار حکومت مهدی، و امیری که رفتارش تحسین فضل نوجوان را بر انگیخت، نشأت گرفته بود. [۱۰۸]
حاجی بن نظام عقیلی، آثار الوزراء، ج۱، ص۴۰ـ۴۲، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۶۴ ش.
[۱۰۹]
ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۴، ص۳۱ـ۳۲، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۶۸ـ۱۹۷۷.
[۱۱۰]
محسن بن علی تنوخی، کتاب الفرج بعدالشده، ج۴، ص۲۲ـ۲۳، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸.
فضل گرچه دلبسته سماع بود [۱۱۱]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۹۳، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
اما باده نمینوشید و بصراحت خلیفه را به سبب مبادرت به این عمل سرزنش میکرد. [۱۱۲]
محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتاب، ج۱، ص۱۷۸، چاپ عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۵۷/۱۹۳۸.
[۱۱۳]
محسن بن علی تنوخی، کتاب الفرج بعدالشده، ج۲، ص۲۵۱، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸.
[۱۱۴]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۹۳، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
[۱۱۵]
علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، برگزیده الاغانی، ج۱، ص۶۳۷ که از مجلس باده نوشی او سخن گفته است، ترجمه، تلخیص و شرح از محمد حسین مشایخ فریدنی، تهران ۱۳۶۸ ش.
و این، نقطه مقابل رفتار جعفر ـ برادرش و ندیم محبوب خلیفه ـ بود؛ و نیز وسواس و زهد و رقّتی در اجرای عبادات از خود نشان میداد که او را در میان اقران دولتمردش متمایز میکرد [۱۱۶]
ابراهیم بن محمد بیهقی، المحاسن و المساوی، ج۱، ص۳۲۷، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۰/۱۹۶۱).
[۱۱۷]
ابوالقاسم بن غسّان، کتاب اخبار برامکه، ج۱، ص۳۸، با مقدمه عبدالعظیم گرکانی، تهران ۱۳۱۲ ش.
۱۳ - محبت زیادی یحیی به فضلوابستگی عاطفی نزدیک وی به پدر، همانند رقابت و حسد میان او و برادرش، جعفر، در متون تاریخی بازتاب گسترده ای دارد. [۱۱۸]
ابن قتیبه، کتاب عیون الاخبار، ج۳، ص۹۸، بیروت (بی تا).
[۱۱۹]
ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۴، ص۳۶، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۶۸ـ۱۹۷۷.
محبت پدر به او نیز، که وی را فرزند برگزیده اش میدانست، به همان اندازه مشهور است که در نیایش خود، ضمن تسلیم در برابر اراده خداوند در گرفتن تمام نعمتها از او، تنها سلامت و همراهی فضل را با خود از درگاه خداوند میطلبد. [۱۲۰]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۹۲، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
گزارشهای مبنی بر ناخشنودی یحیی از فضل بسیار نادر است و مهمترین آنها همان عدم رضایت از تساهل نخستین روزهای حکومت فضل در خراسان و انتقاد از تکبر اوست. [۱۲۱]
محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتاب، ج۱، ص۱۵۳، چاپ عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۵۷/۱۹۳۸.
هارون نیز که همنشینی را با جعفر بر فضل ترجیح میداد، همواره جعفر را از آنِ خود و، با اشاره به محبت بیشتر پدر به فضل، وی را از آنِ یحیی میدانست [۱۲۲]
محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتاب، ج۱، ص۱۴۵، چاپ عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۵۷/۱۹۳۸.
[۱۲۳]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری :تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۹۳، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
فضل را از جعفر محبوبتر [۱۲۴]
لوسین بووا، برمکیان، ج۱، ص۸۱، ترجمه عبدالحسین میکده، تهران ۱۳۵۲ ش.
و کاردانتر [۱۲۵]
واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، خلیفه و سلطان، ج۱، ص۹۰، ترجمه سیروس ایزدی، تهران ۱۳۵۸ ش.
دانسته اند، تا آنجا که در روزگار حکومتش در خراسان، برای بزرگداشت وی، بیست هزار نوزاد را فضل نام نهادند. [۱۲۶]
لوسین بووا، برمکیان، ج۱، ص۸۳، ترجمه عبدالحسین میکده، تهران ۱۳۵۲ ش.
همچنین متانت و وقار او در مواجهه با تصمیمات خلیفه [۱۲۷]
ابن عبدربه، العقد الفرید، ج۲، ص۱۲۱، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
و بردباریش در تحمل شداید دوران اسارت تحسین و تمجید زندگی نامه نویسان را برانگیخته است. [۱۲۸]
ابراهیم بن محمد بیهقی، المحاسن و المساوی، ج۲، ص۳۶۰، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۰/۱۹۶۱).
۱۴ - پانویس
۱۵ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خاندان برمکیان»، شماره۱۰۴۴. |